مقاله بررسی انسان شناسی از نظر هابز در 42 صفحه ورد قابل ویرایش
قیمت فایل فقط 11,700 تومان
مقاله بررسی انسان شناسی از نظر هابز در 42 صفحه ورد قابل ویرایش
فهرست مطالب
وضع طبیعی و قرارداد ?
الف: وضع طبیعی ?
ب: قرارداد اجتماعی ??
ج: معمای زندانی ??
عوامل پیدایش نظریه تصویری ??
نکات تشابه تصویر و قضیه ??
رد نظریه رساله در باب «معنی واژهها و جملات» ??
صورت منطقی ??
گزارههای بنیادین و گزارههای غیر بنیادین ??
الف: وضع طبیعی
هابز در تحلیلی روانشناسانه از انسان معتقد است كه حركتهایی كوچك درون انسان وجود دارند كه پیش از حركتهای ارادی انسان مانند سخن گفتن راه رفتن و دیگر حركتهای ارادی مشابه وجود دارند، این مقدمات محدود و اولیة حركت در درون بدن آدمی، قبل از آنكه در عمل راه رفتن، سخن گفتن، زدن و دیگر اعمال مشهود آشكار شوند، عموماً كوشش خوانده میشوند.» اگر این كوشش معطوف به چیزی است كه محرك آن میباشد خواهش یا میل خوانده میشود و وقتی در جهت گریز از چیزی باشد بیزاری هابز در ادامه شرح میدهد كه عشق و نفرت ناشی از همین میلی یا بیزاری می باشد همچنین امید و بیم نیز اسامی دیگر می باشد كه میل و بیزاری به آنها معنا میبخشد. بر اساس همین نظر، هابز خوب و بد را نیز بر مبنای میلی تعریف میكند. اگر انسان چیزی را خوب میداند به معنی آنست كه به آن میلی دارد و در صورتی كه آن را بد نیامد، به این معناست كه بدان میلی زاده، یا به عبارت دیگر از آن بیزار است. با این وصف میتوان گفت هابز مدعی است كه ارزشهایی مثل خوب و بد ذهنی و نسبی می باشند و دیگر نمیتوان گفت صفت خوبی كه ما به چیزی نسبت میدهیم در ذات آن چیز است. «بنابراین، اختلاف نظر درباره ارزشها، همان اختلاف نظر درباره سلیقههاست. [و] البته میتوان انتظار داشت كه مردم درباره اینكه برخی چیزها به نظرشان خوب و برخی چیزها بر آید با هم اختلاف عقیده داشته باشند.» این اختلاف تا حدی است كه چیزی كه برای فردی كاملاً خوب به نظر میرسد توسط دیگری به تعریف شود.
بیان این مقدمه به درك بهتر وضع طبیعی تبیین شده بوسیله هابز كمك میكند. هابز در فصلی از لویاتان كه در باب وضع طبیعی آدمیان و سعادت یا تیره روزی آنها در آن وضع نگاشته است بحث خود را با برابری آغاز میكند. او میگوید آدمیان بر حكم طبیعت در تواناییهای بدل و ذهنی با هم برابرند. معنای گفته او این نیست كه واقعاً همه به یك اندازه از نیروی بدنی و ذهنی برخوردارند، بلكه میخواهد بگوید روی هم رفته كاستیهای آدمی از یك وجه با دیگر خصوصیاتش جبران میشود. كسانی كه از نظر قوای جسمی ضعیفتر هستند به كمك دسیسه و نیرنگ میتوانند بر قویترها فائق شوند و تجربه همه انسانها را در كارهایشان برای چارهاندیشی و تدبیر كمك میكند.
این برابری انسانها بخاطر وجود خصلتهای خودخواهانه و انگیزههای انسانها در نهایت به وضعی غیرقابل تحمل منجر میشود. هابز معتقد است: «از همین برابری آدمیان در توانایی، برابری در امید و انتظار برای دستیابی به اهداف ناشی میشود. و بنابراین اگر دو كس خواهان چیز واحدی باشند كه نتوانند هر دو از آن بهرهمند شوند، دشمن یكدیگر می گردند و در راه دستیابی به هدف خویش (كه اصولاً صیانت ذات و گاه نیز صرفاً كسب لذت است) میكوشند تا یكدیگر را از میان بردارند یا منقاد خویش سازند.
در این وضع معقولترین كاری كه هر كسی می تواند بكند آنست كه برای گریز از ترس و تامین امنیت خود از دیگران پیش بگیرد، یعنی هر كس باید از طریق زور یا تزویر بر همه آدمیان تا آنجا كه میتواند سلطه و سروری» بیابد، تا وقتی كه هیچ قدرتی برای به خط انداختن او وجود نداشته باشد. از نظر هابز انسانها برای حفظ و حیات از خود مجاز به این كار میباشند. زیرا همانگونه كه در گفته شرهابز یك اصل محوری در فلسفه اخلاق خود ارائه میدهد و آن اصل كه «حق طبیعی» میباشد توضیح دهنده رفتار آدمیان در وضع طبیعی میباشد. حق طبیعی انسان را به حفظ خود و پیروی از خواهشهای هدایت میكند.
وقتی انسانها در پی صیانت از خویش و پیروی از امیال و خواهشهای خود هستند این امر به رقابت و ترس از دیگران میانجامد، همچنین چون قدرتی در كار نیست كه آنها را در حال ترس و احترام كامل نیست به هم نگه دارد از مصاحبت و معاشرت با هم ناراحت میباشند. این شرایط به ادعای هابز به خاطر این پیش میآید كه هر كس میخواهد دوستش برای او همان ارج و قدری را قائل شود كه خود او بر خود مینهد و اگر ببینید او را خوار میشمرند میرنجد و در صدد انتقام بر میآید.
هابز معتقدات كه سه علت اصلی در نهادان نها برای كشمكش و منازعه وجود دارد. این سه علت رقابت، ترس و طب عزت و افتخار میباشد. رقابت برای كسب سود بیشتر میباشد، ترس برای كسب امنیت بوجود میآید و طلب افتخار موجب تعدی به دیگران میگردد. از اینجاست كه وی نتیجه میگیرد كه تا زمانی كه ما آدمیان بدون قدرتی عمومی به سر برند كه همگان را در حال ترس نگه دارد، در وضعی قرار دادند كه جنگ خوانده میشود؛ و چنین جنگی جنگ همه بر ضد همه است.
البته این جنگ همان نبرد یا فعل جنگیدن نمیباشد بلكه طولی از زمان است كه در آن اراده و ستیز كردن و نبرد نمایان میباشد و بوی جنگ به مشام میرسد. در این وضع طبیعی جنگ هر فردی برای تامین امنیت متكی توانایی و دانایی خودش میباشد و در این حالت جایی برای كار و كوشش وجود ندارد زیرا ثمرهكار نامعلوم است. در نتیجه هیچ گونه صنعت و دانشی شكل نمیگیرد و از همه بدتر زندگی آدمی در انزوا ، مسكینانه، زشت، در فشار و كوتاه میباشد. از نتیجهگیری هابز چنین نمایان است كه دستیابی به صلح و تمدن تنها از راه برپاداشتن جامعه و بنا نهادن قدرتی عمومی امكان پذیر است، اما نمیتوان تا قبل از رسیدن به این وضع انسانها را بخاطر اعمالشان سرزنش كرد.
عوامل پیدایش نظریه تصویری
ما در زندگی روزمرة خود، با امور و مسایل عادی و معمولی زیادی سر و كار داریم كه آنقدر برایمان ساده و پیش پا افتاده هستند كه به ندرت پیش میآید دربارة آنها سئوالاتی را بپرسیم. زبان، یكی از این موارد است؛ در زندگی روزمرة خود از آن استفاده میكنیم و به كمك آن به توصیف جهان، بیان امور واقع و ارتباط با دیگران میپردازیم و اندیشهها و تصوراتی را كه در ذهن داریم، بیان میكنیم. معمولاً وجود زبان و عملكرد آن بدون چون و چرا و بطور مسلم پذیرفته میشود و به ندرت پیش میآید كه زبان برای یك انسان عادی مسألهای باشد و به توانایی آن در توصیف و گزارش از جهان و امر واقع و بیان اندیشه بیندیشید. هر چند اموری چون زبان آنقدر واضح و بدیهی هستند كه كمتر كسی در آنها تردید میكند، اما گاه پیش میآید كه مسایل ساده و واضح برای فلاسفه جز و مسایل بغرنج و پیچیدة فلسفی به حساب میآیند و یك فیلسوف در طول حیات فكریاش همواره به دنبال جوابی برای این مسائل بوده است. ویتگنشتاین از جمله این فیلسوفان بوده و مهمترین سئوالاتی كه ذهن او را به خود مشغول كردهاند، عبارتند از: «چه نسبتی میان زبان و جهان برقرار است؟»، «چه نسبتی میان زبان و اندیشه برقرار است؟» «چگونه زبان میتواند از سویی بیانگر اندیشه باشد و از سوی دیگر بیانگر جهان یا امر واقع؟» و ... ویتگنشتاین پاسخ این سئوالات را در جریان حادثهای بسیار ساده و معمولی یافت. این حادثة بسیار سادهای كه ویتگنشتاین را به تأمل در باب زبان رهنمون كرد گزارش یك حادثة تصادف بود، او از مدلی كه برای بازسازی یك حادثه تصادف ساخته شده بود. الهام گرفته، در دادگاه برای بازسازی این حادثه از مدلهای كوچك همچون عروسكها و اتومبیلهای اسباببازی استفاده شده بود.
در این عمل بازسازی، هر یك از مدلها، معرف و نماینده اشیاء و افراد واقعی بودند كه میتوان آنها را به نحوههای مختلف مرتب كرد تا بدین ترتیب اشكال مختلف امكان وقوع تصادف را نشان دهند. زمانی كه ویتگنشتاین به این اتومبیلها و عروسكها، جاده و موانع و ... كه در یك نظام و ترتیب خاصی قرار گرفته بودند نگاه كرد، به این نكته رسید كه هر مدلی از نحوة قرار گرفتن آن اشیاء میتواند گزارهای دربارة تصادف باشد و نحوة دیگری از ترتیب آرایش همان اشیاء میتوانست گزاره دیگری دربارة تصادف باشد و تغییر جدیدی را به دنبال آورد. لذا هر یك از آنها مدلی از واقعیت است، اما از میان آنها، صرفاً آن مدلی درست خواهد بود كه شكلها و عروسكها و ماشینها و ... مطابق با ابژهها و اعیان واقعی مرتب شده باشند. از نظر ویتگنشتاین وضع حملات نیز به همین منوال است، یعنی هر گزارهای، مدلی از واقعیت به حساب میآید، به عبارت دیگر زمانی كه جملهای ساخته و پرداخته میگردد، در واقع مدلی از واقعیت نشان داده میشود؛ «گزاره الگویی از واقعیت است، آنطور كه ما به اندیشهاش در میآوریم» (رساله01/4 ) نكتة مهم این است كه بدانیم آیا ویتگنشتاین جمله را یك تصویر به معنای حقیقی میدانسته است یا معنا و منظور او از تصویر بودن جمله معنای مجازی و غیر حقیقی است. مفسران معتقدند كه مراد وی این است كه جمله واقعاً یك تصویر است، نه آنكه از بعضی جهات صرفاً شبیه یك تصویر باشد. «او میخواست از گفته او چنین مستناد شود كه زبان به معنای حقیقی دارای خاصیت تصویری است»... [البته] اگر چه جملههای زبان عادی شكلشان شبیه تصویر یا عكس نیست ولی اگر بناست اصولاً معنایی داشته باشد، باید قابل تحلیل یا تجزیه به مجموعهای از جملههای ابتدایی باشد كه آن جملهها واقعاً از یك سلسله تصویرها تشكیل میشوند، یعنی از مجموعهای از نامهای دارای همبستگی مستقیم یا چیزهایی كه دربارة آنها حرف میزنیم و ترتیب اسامی در آنها مثل آینه ترتیب اشیاء را نشان بدهد ... ویتگنشتاین بر این نظر بود كه اگر شما هر اظهاری را دربارة جهان به الفاظ تحلیل كنید، میتوانید آن را به كلماتی برگردانید كه نام چیزها محسوب میشوند و نسبت متقرر بین الفاظ در جمله مطابقت خواهد داشت با نسبت متقرر بین چیزها در جهان و به این نحو جمله میتواند دنیا را تصویر كند.» (مردان اندیشه، براین مگی، ص 159).
قبل از وارد شدن به بحث تفصیلی بهتر است ببینیم چه عواملی باعث شد ویتگنشتاین چنین نظریهای را مطرح كند و نظریة قبلیای كه در گذشته در باب زبان مطرح شده بود با چه مشكلاتی مواجه بوده و چه مسایل فلسفی را ایجاد كرده كه ویتگنشتاین برای حل این مشكلات و مسایل فلسفی نظریة تصویری را مطرح میكند. اغلب مفسران مهمترین مشكل نظریة متداول قبلی او را، مسئله «معنا و گزارههای كاذب» میدانند، لذا برای فهم بهتر نظریة تصویری بهتر است بحث كوتاهی در این باب داشته باشیم؛ یكی از متداولترین نظریات زبان شناختی نظریة اگوستین است كه هانس و یوهان گلوك خلاصة آن را با توجه به بندهای اولیة پژوهشهای فلسفی این گونه مطرح میكند:
نكات تشابه تصویر و قضیه:
یكی از مهمترین سئوالاتی كه ممكن است در ذهن خوانندگان آثار اولیه ویتگنشتاین بوجود آید این سئوال است كه ویتگنشتاین چه شباهتی را میان قضیه و تصویر در نظر داشته است كه یك قضیه را به یك تصویر تشبیه میكند؟ نكته اصلی تشبیه گذاره به تصویر در این حقیقت نهفته است كه معنای یك قضیه چیزی خارج از خود آن نیست یعنی ما نمیتوانیم به معنی یك قضیه به عنوان چیزی خارج از خود آن اشاره كنیم درست عكس وضعیت اسم كه معنای آن چیزی در خارج از آن است یعنی مرجع و مدلول آن. لذا میتوان گفت هر چند معنی اسامی كه قضیه از آنها تشكیل یافته است اشیایی هستند كه مدلول آن اساسی میباشند. اما معنی یك قضیه چیزی نیست كه قضیه مذكور بدان دلالت نماید. معنی یك قضیه در درون خود آن است. (هاوارد ماونس درآمدی بر رساله منطقی ـ فلسفی صص 36-31).
بدین جهت ویتگنشتاین میگوید قضیه معنای خود را نشان میدهد و نیازی نیست كه یك گزاره را برای كسی كه میداند مدلول اجزاء و عناصر این گذاره چیست، توضیح دهیم «نكتهی نامبرده مبتنی بر این واقعیت است كه ما معنی گزاره نما را در مییابیم، بیآنكه آن را به ما توضیح داده باشند» (رساله 02/4) «گزاره معنای خود را میدهد» (رساله 122/4) برای فهم بهتر این معنا، ویتگنشتاین در بند 1431/4 رساله، از ما میخواهد كه گزارهای را تصور كنیم كه به جای اینكه از علائم مكتوب تشكیل شده باشد از اعیان طبیعی همچون كتاب، غیر و صندلی تألیف شده باشد ترتیب فضایی این اعیان، معنی گزاره را به ما نشان خواهد داد. درست همانطور كه اگر كسی برای دادن پیغامی به دوستش طبق قرار قبلی به جای نوشتن یاد داشتی، كتابهای او را با طرحی خاص روی میزش بچیند. این نحوه آرایش كتابها تشكیل نوعی گزاره خواهند داد و معنای آن را به مخاطب نشان میدهند. از نظر هاوارد ماونس بند 1432/3 رساله نیز مؤید این مطلب است كه گزاره معنی خود را نشان میدهد: «به جای اینكه بگوییم در نماد مركب « aRb» حاكی از رابطه R بین a و b است باید بگوییم «وقتی «a» با «b» رابطة خاصی دارد، آن وقت aRb برقرار است». به عنوان مثال به جای نهاد مركب «aRb»، گزاره «كتاب روی میز است» را در نظر بگیرید.
قیمت فایل فقط 11,700 تومان
برچسب ها : تحقیق بررسی انسان شناسی از نظر هابز , پژوهش بررسی انسان شناسی از نظر هابز , مقاله بررسی انسان شناسی از نظر هابز , دانلود تحقیق بررسی انسان شناسی از نظر هابز , بررسی انسان شناسی از نظر هابز , انسان شناسی , هابز