امروز: پنجشنبه 9 فروردین 1403
دسته بندی محصولات
بخش همکاران
بلوک کد اختصاصی

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق جهت گیری هدف پیشرفت

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق جهت گیری هدف پیشرفت دسته: روانشناسی و علوم تربیتی
بازدید: 46 بار
فرمت فایل: docx
حجم فایل: 59 کیلوبایت
تعداد صفحات فایل: 32

دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق جهت گیری هدف پیشرفت

قیمت فایل فقط 35,100 تومان

خرید

خلاقیت

خلاقیت به عنوان یک موضوع روانشناختی و یک پدیده ی اجتماعی از دیدگاههای مختلف فلسفی و علمی با تعاریف متعدد و متفاوت مطرح شده است ولی هنوز درباره ی آن، تعریفی که مورد پذیرش همگان باشد در دسترس نیست. استرنبرگ (b2001) معتقد است خلاقیت ترکیبی است از قدرت ابتکار، انعطاف پذیری و حساسیت در برابر نظریاتی که فرد را قادر می سازد که به نتایج مولدی بیندیشد که حاصل آن رضایت شخصی و خشنودی دیگران است. شلی[1] (1991) می گوید خلاقیت یک فرآیند تفکر عقلانی است که مستلزم کوشش های شناختی بسیار است و پیامد بالقوه این فرایند، رفتار خلاق است. از دیدگاه رابینز[2]  (1991) خلاقیت به معنای توانایی ترکیب اندیشه ها و نظرات در یک روش منحصر به فرد با ایجاد پیوستگی بین آنان می باشد. آمابیل (1983) خلاقیت را نتیجه ی انگیزه ی ذاتی فرد، دانش و توانایی ها و مهارت های مربوط به موضوع می داند.

هارینگتن[3] (1996) معتقد است خلاقیت محصول فرد واحدی، در یک زمان واحد، در جای خاص نیست بلکه عبارت از یک زیست بوم است. همان گونه که در زیست بوم موجودات زنده با یکدیگر و با محیطشان در ارتباط می باشند، در زیست بوم خلاق همه ی اعضا و همه ی جنبه های محیطی در حال تعامل با یکدیگر هستند. بنابراین با توجه به تعاریف بالا می توان نتیجه گرفت که به خلاقیت نمی توان با تمرکز بر یک بعد نگریست و هر یک از ابعاد شخصیتی، محیطی، فرایند و محصولی به تنهایی نمی توانند بیانگر ماهیت خلاقیت باشند. لذا خلاقیت حاصل مجموع عوامل شخصی، فرایند و محصول است که در یک محیط اجتماعی در حال تعاملند (آگاهی اصفهانی، 1381).

رزمالاگا (2000، به نقل از مشبکی و وفایی، 1382) معتقد است که خلاقیت شامل فرایندی است که از سه مرحله:

1-    ساخت دهی، شناخت و تعریف مسئله

2-    آمادگی وکسب داده های مرتبط با مسئله

3-    ایده دهی و ارزیابی تشکیل گردیده است.

خلاقیت واﮊه ای عربی است که ریشه آن "خلق" به معنی آفریدن است. در لغت نامه دهخدا خلاقیت، خلق کردن و به وجود آوردن است و خلاق، شخصی است که دارای عقاید نو باشد (سام خانیان، 1384).

والاس[4]  (2003) نشان داده است در کلاس های خلاق، فکر بیش از حافظه ارزش دارد و عامل خلاقیت را تعادل بین امنیت روانی و آزادی دانشجویان برای ریسک پذیری آنان می داند.

از طرف دیگر خلاقیت، توانایی و ظرفیت فرد برای تولید ایده ها، آثار ومحصولات نو و ابتکاری تعبیر می شود. به عبارت دیگر، خلاقیت موجب می شود تا فرد با شرایط و موقعیت های محیطی به گونه ای غیر مرسوم ولی مفید انطباقی جدید پیدا کند. از این رو باور صاحبنظران بر این است که خلاقیت ضمن داشتن توانایی های استدلالی در درون خویش با تخیل و واگرایی همراه است (رانکو وآلبرت[5]  ،2006؛ استرنبرگ، 2003).   

به هر حال باید در مطالعه خلاقیت به دو نکته مهم توجه داشت: اول اینکه خلاقیت می تواند خلق اشکال جدید یا صورتهای جدیدی از ایده ها یا تولیدات کهنه باشد. در این صورت عمدتاً فکرها و ایده های گذشته اساس خلاقیت های تازه است. دوم آنکه خلاقیت امری است انحصاری که پیشتر هیچگونه سابقه ذهنی از آن وجود نداشته باشد، اگرچه ممکن است آن چیز به صورت های مشابه یا کاملاً یکسان قبلاً توسط شخص دیگری و در موقعیت خاصی خلق شده باشد (کاروسکی، گلاروسکی، لبودا و ویسنیسکا[6] ،2006).

 تورنس تفکر خلاق را مرکب از چهار عامل اصلی می داند این عوامل عبارتند از: 1- سیالی[7]: یعنی استعداد تولید ایده های فراوان 2- ابتکار[8]: یعنی استعداد تولید ایده های بدیع، غیرعادی و تازه 3- انعطاف پذیری[9]: یعنی استعداد تولید ایده ها و روش های بسیار گوناگون 4- بسط[10]: یعنی استعداد توجه به جزئیات (تورنس و گاف[11]، 1990).

2-1-1-1 - رویکردهای مختلف به خلاقیت

همزمان با به وجود آمدن مکاتب مختلف در علوم رفتاری، خلاقیت به خاطر ماهیت و اهمیت آن مورد توجه مکاتب قرار گرفته است. هر کدام از این مکاتب، خلاقیت را برپایه ی اندیشه های اساسی و پایه های نظری مکتب خویش تعریف و تفسیر نموده اند.

2-1-1-1-1 - دیدگاه روانکاوی

روانکاوان معتقدند که خلاقیت از ناخودآگاه ذهن نشأت می گیرد. زمانی که خود فعالیتی ندارد ذهن نیمه آگاه مشغول است. ذهن نیمه آگاه باید برای مدتی از آگاهی و ناخودآگاهی آسوده باشد تا به جمع آوری ایده های تازه بپردازد و خلاقیت ظهور یابد (حسینی، 1378).  فروید رهبر اصلی این نظریه از یک دیدگاه آسیب شناسی به موضوع خلاقیت می پردازد. به طور کلی سردمداران این مکتب بر این نکته اتفاق نظر دارند که خلاقیت در نتیجه ی تعارضی است که در بخش «ناخودآگاه» ذهن ایجاد شده است. نهاد تلاش می کند تا راه حلی برای این تعارض پیدا کند. اگر راه حل کشف شده با ذهن ناخودآگاه هماهنگ شد، منجر به خلاقیت می گردد (پروار، 1382).

(فروید، 1908به نقل از برگکویست[12]، 1998) و سایر روان تحلیل گران كلاسیك براین باورند كه خلاقیت محصول قسمت ناهشیار ذهن می باشد. آنان خلاقیت را براساس مكانیسم دفاعی تصعید تبیین می كنند.

براساس این دیدگاه كنجكاوی افراد خلاق در ارتباط با مسائل جنسی كه از 3 سالگی آغاز می شود به سه شكل نمایان می گردد. واپس رانی، مقابله با فرایندهای فكری و تصعید. برخی از روان تحلیل گران نیز بر این باورند كه خلاقیت بخشی از فرایندهای ذهنی در نهاد می باشد كه فرد برای كسب لذت و پرهیز از درد به كار می گیرد (كرافت[13] ، 2002).

فروید براین باور است كه منبع خلاقیت همان تضاد است و خلق اندیشه های تازه در كاهش اضطراب ناشی از تضاد تاثیر دارد (فروید[14]، 1957).

2-1-1-1-2- دیدگاه رفتاگرایی

واتسون (1913، به نقل از برگکویست، 1998 ) نظریه رفتارگرایی را در پاسخ به نظریه روان تحلیل گری بنا نهاد. اساس این نظریه تجربه گرایی است. پیروان این مکتب، رفتار خلاق را عبارت از رفتاری می دانند که از طریق تقویتهای محیطی فرا گرفته شده است (البرزی، 1386). رفتارگرایان برای فرد در تولید خلاق، حداقل نقش را قائلند و بروز محصول خلاق را معمولا از راه تغییرات تصادفی و گزینش آنها به خاطر نتایج مثبتشان می دانند (حسینی، 1378). اسکینر مدافع روش شرطی سازی فعال در نظریه رفتارگرایی معتقد است که خلاقیت از تجدید سازمان فیزیکی منتج می شود و به همین علت است که تولیدات خلاق در این نظریه خود به خودی است و شرطی شدن عامل به عنوان یک محرک به فرد این فشار را وارد می سازد تا برای یافتن راه حل، اقدام به رفتارخلاقانه کند (پروار، 1382).

2-1-1-1-3- دیدگاه انسان گرایی

در این دیدگاه به نظر می رسد خلاقیت با واژه هایی نظیر سلامتی، خودشکوفایی و انسان کامل ارتباط نزدیک داشته باشند. مازلو یکی از اندیشمندان این نظریه یک سلسله از نیازهای بشر را به صورت یک هرم طراحی کرد که در پایین هرم نیازهای فیزیولوژیک و در راس هرم نیاز به خودشکوفایی یا خلاقیت تحقق پیدا می کند (لطیفیان، 1385). وی می گوید تعداد کمی از مردم به مرحله ی خود شکوفایی می رسند و علت این امر آن است که نیازهای سطوح پایین تر به طور کامل و به نحو احسن مرتفع نگردیده اند. مازلو[15] (1968) خلاقیت را در سه سطح معرفی می کند:

1-  خلاقیت اولیه: این نوع خلاقیت از فرایندهای اولیه ناشی می شود که ما براساس آگاهی انتخاب می کنیم و تقریباً در همه وجود دارد اما ممکن است خردسال بکوشد ولی نتیجه ای حاصل نگردد.

2- خلاقیت ثانویه: ناشی از فرایندهای فکری بالاتری است که در این فرایند مقوله هایی مانند: تجزیه و تحلیل، نظم و کارهای سخت جا می گیرد. انسان گرایان این مرحله را مرحله ی انتقال می نامند.

3- خلاقیت ترکیبی: که ترکیبی از خلاقیت اولیه و ثانویه می باشد و کارهای بزرگ فلسفی، هنری و کشف های علمی در آن جای می گیرد و این همان خودشکوفایی در طبقه بندی مزلو می باشد (مازلو، 1968).

 به اعتقاد کارل راجرز خلاقیت نوعی خودشکوفایی و انگیزه ی آن تعالی بخشیدن به خود است. او خلاقیت را این گونه تعریف می کند: خلاقیت عبارت است از تمایل به ابراز و فعال کردن تمامی استعدادهای موجود زنده به حدی که چنین فعالیتی موجود زنده و یا خود را تعالی بخشد (حسینی، 1378). به عقیده ی راجرز خلاقیت دارای شرایط درونی معینی است. یکی از این شرایط پذیرا بودن نسبت به توانایی پاسخ به چیزها نه برحسب رده بندی های قراردادی بلکه به گونه ای است که وجود ندارد. شرط دیگر داشتن یک مرکز سنجش درونی است یعنی ممکن است فرد خلاق نظریات دیگران را در مورد کارش مدنظر قرار دهد اما اجازه نمی دهد که دیگران نظر وی را به طور بنیادی تغییر دهند. شرط سوم توانایی بازی کردن با عناصر و مفاهیم است و نتیجه آن شادی وشعف ناشی از کاوش فکری است (حسینی، 1378).

2-1-1-1-4- دیدگاه شناختی

دیدگاه شناختی در بررسی خلاقیت فرایندهای ذهنی را مورد مطالعه قرار می دهد که باعث تولید چیزهایی تازه و بدیع می شوند. این دیدگاه هر چیز بدیع و تازه را خلاقیت نمی داند و معتقد است که تولید برای اینکه موثر باشد بایستی معنی دار و عملی نیز باشد (ویسبرگ[16] ،1992). شناخت گرایان در مطالعه خلاقیت روی محیط اجتماعی، شخصیت و یا انگیزش تاكید زیادی نمی كنند (کروپلی[17]، 1999).

تحقیقات مدرن در زمینه خلاقیت با كارهای گیلفورد[18] در سال 1950 شروع شده است. گیلفورد خلاقیت را جزء مفاهیم استعداد عقلانی می داند. البته از نظر گیلفورد خلاقیت منحصرا شناختی نیست. وی در تحقیقاتش در مورد خلاقیت به شخص خلاق و خصوصیات شخصیتی افراد خلاق نیز اهمیت می دهد. به هر حال تشخیص گیلفورد در دو نوع تفكر، تفكر واگرا و تفكر همگرا، رویكرد شناختی او را در درك مفهوم خلاقیت نشان می دهد (نوری، 1381).

خلاقیت از دیدگاه شناخت گرایان عبارت است از تولید ساختار شناختی بدیع به وسیله بازیابی، به هم پیوستن، تركیب، تبدیل و تغیر شكل دادن، سازماندهی، قیاسها و كشف مفاهیم ضمنی ساختارهای جدید (بارون، 1963 به نقل از کروپلی، 1999).

این تعریف در واقع دو قسمت دارد یكی تولید ساختار شناختی نو و بدیع و دیگری كشف مفاهیم ضمنی ساختارهای جدید. در قسمت اول تعریف، بدعت اتفاق افتاده است. اما بدون قسمت دوم تعریف، یعنی موثر بودن، این بدعت امكان پذیر نیست و اصلا خلاقیت وجود ندارد. این تعریف دارای محدودیتهایی می باشد (ویسبرگ، 2006؛ اسمیت، وارد و اسچامر[19]، 1993). اول آنكه خلاقیت محدود به مجموعه ای از فرایندها می شود بدون در نظر گرفتن سطح دانش قبلی فرد، وضعیت شغلی فرد، وضعیت اجتماعی و یا اهداف و انگیزه های خلاقیت. دوم آنکه این تعریف كاملا  معنای نو بودن و تازگی را آشكار نمی كند. چرا كه شرایط بیرونی را در نظر نمی گیرد و بیشتر به فرایندهای شناختی و ساختارهای تولید شده توجه می كند. این دیدگاه به طور مشخص بیان نمی كند كه یك چیز بدیع بایستی برای یك فرد بدیع باشد یا برای جامعه. برای مثال در تغییر شكل روشهای قبلی و ایجاد روشهای جدید ممكن است روش جدید موثر باشد اما دیگران كه با آن نا آشنا هستند آن را نپذیرند و به كار نبرند. از طرفی در برخی موارد افرادی خلاق شناخته شده اند كه هیچ چیز نو و بدیعی را تولید نكرده اند. چرا كه شرایط فراهم نشده است و این شرایط در دیدگاه شناختی در نظر گرفته نمی شود. مانند تحقیقات در مورد كودكان و نوجوانان كه خلاق شناخته می شوند در عین حال كه هیچ چیزی كه برای دیگران نو و بدیع باشد تولید نكرده اند (كروپلی، 1999).

2-1-2 - جهت گیری هدف پیشرفت

2-1-2-1- انگیزش

اصطلاح انگیزش به معنای جلو برنده، تداوم دهنده و اتمام كارها ترجمه شده است و همچنین انگیزش یعنی آغازگری، جهت گیری، شدت و تداوم رفتار (گین[20]، 1994). در انگیزش،‌ هدف یافتن پاسخ به سوالاتی است كه با چه و چرا آغاز می شوند از قبیل: چرا افراد چنین عمل می كنند؟ چه چیز سبب حركت و تكاپوی انسان ها می گردد و چه عامل هایی آنها را به جلو می راند؟ اگر چه در تمام تعاریف و نظریه ها، انگیزش به عنوان فرایندی غیرقابل مشاهده، هدایت كننده و نیرو دهنده رفتار تعریف شده است، اما در ارتباط با ماهیت آن بین اندیشمندان توافق نظر وجود ندارد.

مک کللند[21] (1989) براین باور است كه مطالعه انگیزش، تحلیلی از تعامل فرد با محیط است. عاملهای درون فرد و شرایط تسهیل كننده یا بازدارنده محیطی از جمله مهمترین تعیین كننده های انگیزش در رفتارهای متعدد هستند (بندورا، 1997). بنابراین تمامی این نظریه ها و مفاهیمی كه از انگیزش بیان شده اند در سطح محیط به تحلیل موقعیت می پردازند. بر همین اساس پنتریچ و شانك (2002) مدل ها و نظریه های انگیزش را به سه گروه تقسیم می كنند:

1- مدلهای ارگانیسمی: در این مدل ها فرد و ویژگی های آن (غرایز، تمایلات و اراده) از مهمترین عامل ها در شكل گیری انگیزش هستند.

2- مدلهای مكانیكی: كه شامل  نظریه های رفتارگرایان (شرطی سازی كلاسیك و عامل) و نظریه های سائق است و بر محیط و عاملهای محیطی تاكید دارند. در نظریه های رفتارگرایان انگیزش، پدیده ای قابل مشاهده است كه به صورت تغییر در میزان، فراوانی یا شكل یك رفتار تعریف می شود و یا پاسخی ناشی از عملكردهای محیطی می باشد. به احتمال زیاد در آینده پاسخی بیشتر رخ می دهد كه پیامدهای مطلوبی در پی داشته باشد (پنتریچ و شانك، 2002).

3- مدلهای بافت گرایی: در این مدل ها ارتباط و تعامل فرد و محیط دارای اهمیت است. در پی پژوهش ها و نظریه ها در مدلهای ارگانیسمی و مدلهای مكانیكی گروهی از پژوهشگران در بیان ماهیت و  عملكرد انگیزش به تحلیل عاملهای فردی در تعامل با محیط پرداختند. این مدل ها كه به مدلهای ارزش- انتظار معروفند برای تبیین انگیزش از سازه های انتظار موفقیت و ارزش آن استفاده می كنند.

2-1-2-2- انگیزش و مفهوم هدف

در روانشناسی انگیزش، اهداف را به عنوان بازنمایی های شناختی انگیزش در نظر می گیرند (پنتریچ و شانك، 2002). پنتریچ هدف را بخشی لاینفك از مفهوم انگیزش معرفی می كند به نحوی كه انگیزش را فرایندی تعریف می كند كه به واسطه آن، فعالیت هدف محور برانگیخته و حفظ می گردد (پنتریچ، 2002) در واقع انگیزش شامل اهدافی است كه انگیزه لازم برای رفتن به سمت یك عمل را فراهم می كند. در متون علمی نظریه های متعددی در مورد هدف وجود دارد كه نظریه جهت گیری هدف پیشرفت از شناخته شده ترین آنها محسوب می گردد (آستین وون كاور، 1996، به نقل از غلامی نیا، 1388).



[1] -Shelly

[2] -Robbins

[3] -Harrington

[4] -Wallas

[5] -Runco & Albert

[6] -Karwowski, Gralewski, Lebuda & Wisniewska

[7] - Fluency

[8] - Originality

[9] - Flexibility

[10] - Elaburation

[11] - Goff

[12] -Bergquist

[13] -Craft

[14] -Freud

[15] -Maslow

[16] -Weisberg

2 - Cropley

3 - Guilford

4 – Smith, Wared & Schumaacher

[20] -Geen

[21] -Mcclalland

قیمت فایل فقط 35,100 تومان

خرید

برچسب ها : دانلود مبانی نظری جهت گیری هدف پیشرفت , پیشینه تحقیق جهت گیری هدف پیشرفت , جهت گیری هدف پیشرفت

نظرات کاربران در مورد این کالا
تا کنون هیچ نظری درباره این کالا ثبت نگردیده است.
ارسال نظر